در تداول عوام، صوتی خاص از گلو بیرون کردن، مانند آواز اکراد و الوار در اول حمله به دشمن، و مانند آواز زنان در عروسی. آواز درآوردن زنان برای استمداد. رجوع به غیو و غیه شود
در تداول عوام، صوتی خاص از گلو بیرون کردن، مانند آواز اکراد و الوار در اول حمله به دشمن، و مانند آواز زنان در عروسی. آواز درآوردن زنان برای استمداد. رجوع به غیو و غیه شود
ساختن راه. (یادداشت مؤلف). ساختن و بنا کردن راه میان شهرها و آبادی ها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن. بشر از دیرباز، برای تهیه وسایل و رفع نیازمندیها بفکر مسافرت از نقطه ای به نقطۀ دیگر بوده و برای تأمین این منظور راه هایی را لازم داشته است، ولی چون فاصله همه نقاط را به آسانی نمیتوانسته است بپیماید از اینرو به کشیدن راههای گوناگون در ادوار مختلف دست زده است. کشیدن راهها پابپای پیشرفت تمدن تکامل یافته و بتدریج از کشیدن راههای پیاده رو و مالرو تا راه آهن وراههای دریایی و هوایی رسیده است. امروزه در کشیدن راه آهن و جز آن اصولا نکات زیر در نظر گرفته میشود: 1- مسائل اقتصادی از قبیل هزینه و سود آن و اهمیت صادرات و واردات محل. 2- احتراز از رودخانه ها و دره ها و کوهها و انتخاب کوتاهترین فاصله تا حدود امکان. 3- آبادی نقاط حاصلخیز که در سر راه قرار دارند برای حمل فرآورده های آنها. 4- ملاحظات سوق الجیشی و سپاهیگری. 5- مسافرت بین محل های سر راه. و رجوع به راهسازی شود. - راه خود را کشیدن و رفتن، بی هیچ مقاومتی و امتناعی و اعتراضی یا توجهی بدیگران عازم شدن
ساختن راه. (یادداشت مؤلف). ساختن و بنا کردن راه میان شهرها و آبادی ها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن. بشر از دیرباز، برای تهیه وسایل و رفع نیازمندیها بفکر مسافرت از نقطه ای به نقطۀ دیگر بوده و برای تأمین این منظور راه هایی را لازم داشته است، ولی چون فاصله همه نقاط را به آسانی نمیتوانسته است بپیماید از اینرو به کشیدن راههای گوناگون در ادوار مختلف دست زده است. کشیدن راهها پابپای پیشرفت تمدن تکامل یافته و بتدریج از کشیدن راههای پیاده رو و مالرو تا راه آهن وراههای دریایی و هوایی رسیده است. امروزه در کشیدن راه آهن و جز آن اصولا نکات زیر در نظر گرفته میشود: 1- مسائل اقتصادی از قبیل هزینه و سود آن و اهمیت صادرات و واردات محل. 2- احتراز از رودخانه ها و دره ها و کوهها و انتخاب کوتاهترین فاصله تا حدود امکان. 3- آبادی نقاط حاصلخیز که در سر راه قرار دارند برای حمل فرآورده های آنها. 4- ملاحظات سوق الجیشی و سپاهیگری. 5- مسافرت بین محل های سر راه. و رجوع به راهسازی شود. - راه خود را کشیدن و رفتن، بی هیچ مقاومتی و امتناعی و اعتراضی یا توجهی بدیگران عازم شدن
صلیب کشیدن، و آن خط کشیدن با انگشت برسینه بشکل صلیب است نزد مردان و زنان عیسوی بهنگام حضور بر سر اموات و یا مواقع ورود بکلیسا یا هنگام بزرگداشت واقعه ای که آن را از جانب خداوند میدانند
صلیب کشیدن، و آن خط کشیدن با انگشت برسینه بشکل صلیب است نزد مردان و زنان عیسوی بهنگام حضور بر سر اموات و یا مواقع ورود بکلیسا یا هنگام بزرگداشت واقعه ای که آن را از جانب خداوند میدانند
حمل خار کردن، تحمل ناراحتی نمودن. کارهای سخت و صعب تحمل کردن. مؤلف آنندراج معتقد است تخصیص خار بصلۀ ’به’ بیجاست و همچنین تخصیصش به ’از’ نیز صحیح نیست یعنی به خار کشیدن بمعنی درآوردن و از خار کشیدن بمعنی برآوردن. چون: اول سری برخنۀ دیوار می کشم دیگر به آشیانۀ خود خار می کشم. صائب (از آنندراج). بیت فوق مثال برای به خار کشیدن است یعنی به آشیانۀ خود خار می کشم. سوزن تمام چشم شد از انتظار من با ناخن شکسته ز پا خار می کشم. صائب (از آنندراج). بیت فوق مثال برای از خار کشیدن یعنی ازپا خار می کشم
حمل خار کردن، تحمل ناراحتی نمودن. کارهای سخت و صعب تحمل کردن. مؤلف آنندراج معتقد است تخصیص خار بصلۀ ’به’ بیجاست و همچنین تخصیصش به ’از’ نیز صحیح نیست یعنی به خار کشیدن بمعنی درآوردن و از خار کشیدن بمعنی برآوردن. چون: اول سری برخنۀ دیوار می کشم دیگر به آشیانۀ خود خار می کشم. صائب (از آنندراج). بیت فوق مثال برای به خار کشیدن است یعنی به آشیانۀ خود خار می کشم. سوزن تمام چشم شد از انتظار من با ناخن شکسته ز پا خار می کشم. صائب (از آنندراج). بیت فوق مثال برای از خار کشیدن یعنی ازپا خار می کشم
آوازی خاص که در جشن های عروسی و غیره کشند و بیشتر اکراد و الوار و روستائیان. (یادداشت مؤلف). جیغ کشیدن بهنگام جشن (مانند عروسی، مخصوصاً از طرف زنان). (فرهنگ فارسی معین)
آوازی خاص که در جشن های عروسی و غیره کشند و بیشتر اکراد و الوار و روستائیان. (یادداشت مؤلف). جیغ کشیدن بهنگام جشن (مانند عروسی، مخصوصاً از طرف زنان). (فرهنگ فارسی معین)
خطی گرد کشیدن. صورت دائره رسم کردن، شکل دایره بر کاغذ و جز آن احداث کردن، رسم کردن دایره ای بر صفحه ای و نوشتن اسامی عده ای بر دور آن و استعانت جستن از کمک فقیری یا دستیاری در امر خیر دیگری در بالای آن. - دایره برای فلان کشیدن، گردنامه و نامۀ توزیع او را ترتیب دادن. گردبرگرد آن نوشتن یا جمع کردن مالی برای فقیری. دائره ای کشیدن و اسامی عده ای از اغنیا را نوشتن تا بی تصور تقدم وتأخر هر کدام مبلغی را تعهد کنند. برای فقیری اعانه جمع کردن: یک لب لعل کی از بوسه مرا سیر کند بهر من دایره ای کاش نکویان بکشند. وحید. رجوع به دایره درین معنی شود، برآوردن و نواختن دایره، ساز معروف. بیت زیر شاهد این معنی و موهم معنی قبل است: در بزم زمانه بی نوایم، ای کاش مطرب ز برای من کشد دایره ای. سلیم. کشید دایره صد ره ز طوق قمری سرو رعونت از قد موزون او گدائی کرد. تأثیر
خطی گرد کشیدن. صورت دائره رسم کردن، شکل دایره بر کاغذ و جز آن احداث کردن، رسم کردن دایره ای بر صفحه ای و نوشتن اسامی عده ای بر دور آن و استعانت جستن از کمک فقیری یا دستیاری در امر خیر دیگری در بالای آن. - دایره برای فلان کشیدن، گردنامه و نامۀ توزیع او را ترتیب دادن. گردبرگرد آن نوشتن یا جمع کردن مالی برای فقیری. دائره ای کشیدن و اسامی عده ای از اغنیا را نوشتن تا بی تصور تقدم وتأخر هر کدام مبلغی را تعهد کنند. برای فقیری اعانه جمع کردن: یک لب لعل کی از بوسه مرا سیر کند بهر من دایره ای کاش نکویان بکشند. وحید. رجوع به دایره درین معنی شود، برآوردن و نواختن دایره، ساز معروف. بیت زیر شاهد این معنی و موهم معنی قبل است: در بزم زمانه بی نوایم، ای کاش مطرب ز برای من کشد دایره ای. سلیم. کشید دایره صد ره ز طوق قمری سرو رعونت از قد موزون او گدائی کرد. تأثیر
باده نوشیدن. باده خوردن. باده گرفتن: باده گر اندک وگر بسیار می باید کشید گر کمان صد من بود یک بار می باید کشید. ملا قاسم (از آنندراج). و رجوع به باده گرفتن شود
باده نوشیدن. باده خوردن. باده گرفتن: باده گر اندک وگر بسیار می باید کشید گر کمان صد من بود یک بار می باید کشید. ملا قاسم (از آنندراج). و رجوع به باده گرفتن شود
حمل کردن دانه کشان کشان از جایی بجای دیگر. کشان بردن دانه، دانه آوردن. دانه رسانیدن. (آنندراج) : غم مرغان گرفتار ندارد صیاد مور از رحم مگر دانه به این دام کشد. (از آنندراج)
حمل کردن دانه کشان کشان از جایی بجای دیگر. کشان بردن دانه، دانه آوردن. دانه رسانیدن. (آنندراج) : غم مرغان گرفتار ندارد صیاد مور از رحم مگر دانه به این دام کشد. (از آنندراج)
علم برداشتن. بیرق بردن. بیرق زدن. حمل کردن رایت از جایی بجایی. و بیشتر کنایه از تاختن و هجوم کردن و لشکر بردن باشد بسرزمین یا ناحیتی بقصد تسخیر: شب را معزول کرد چشمۀ خورشید رایت دینارگون کشید به محور. مسعودسعد. کنون نشاط کشیده ست بر فلک رایت کنون سرور نهاده ست بر سپهر سریر. رضی الدین نیشابوری (از آنندراج)
علم برداشتن. بیرق بردن. بیرق زدن. حمل کردن رایت از جایی بجایی. و بیشتر کنایه از تاختن و هجوم کردن و لشکر بردن باشد بسرزمین یا ناحیتی بقصد تسخیر: شب را معزول کرد چشمۀ خورشید رایت دینارگون کشید به محور. مسعودسعد. کنون نشاط کشیده ست بر فلک رایت کنون سرور نهاده ست بر سپهر سریر. رضی الدین نیشابوری (از آنندراج)
بمعنی شانه زدن. (بهار عجم) : مشاطه گر نه ایم عروسان نغمه را بر زلف شان چه شانه ز مضراب میکشم. طالب آملی (از ارمغان آصفی). ، در عنصر دانش بمعنی مضایقه نمودن است. (بهار عجم)
بمعنی شانه زدن. (بهار عجم) : مشاطه گر نه ایم عروسان نغمه را بر زلف شان چه شانه ز مضراب میکشم. طالب آملی (از ارمغان آصفی). ، در عنصر دانش بمعنی مضایقه نمودن است. (بهار عجم)